IranMehr.ORG
.
Pages
.
من ايرانم

من آن آرام شير بيشه های دور دستم
من آن آتشفشان سر بدامانم
من آن گِـرينده ابر بی غبار، بی کرانم
من آن خورشيد بی مرگ درخشانم
من آن توفان خاموشم، که خون از هيبتم جوشد
من آن شعر بلند شاعر گمنام تاريخم
من آن سيمرغ کُــهسارم، که زال از شير من نوشد
من آن آتشگه پيوسته سوزانم
من آن پرديس بی دوزخ، من آن گردونه ی مـِـهرم
من آن گهواره ی رستم، من آن پيمانه ی حافظ
من آن فرهاد شيرينم، من آن فرياد خيامم
من آن پاکم که از هر ننگ بی رنگم
من آن دريای بی پايان پُر موجم
من آن دورآرزوی هر ابَر مردم
من آن افسانه ی خضرم، که دارم عمر جاويدان
من آن رازم که در ژرفای هر انديشه ماوايم
من آن زرينه زنجيرم، به ايوان انوشِـروان
من آن عشقم که در اعماق هر دل آشيان دارم
اگر دزدی کمين جويد
وگر بيگانه آشوبد
من آن خشمم که ميتوفم
من آن رعدم که ميغرم
من آن مرز سپنتای گهر خيزم
من آن خاک عبير آميز و مشک آسای بيتابم
من آن شهر اميدم، سرزمين مِـهر تابانم
من آن نام دل انگيزم
من ايرانم ، من ايـــرانــم
Home | contact us: email@IranMehr.ORG
Posted 24-Dec-00 | Revised 01-Mar-2003