Paris Oct-1978: Jimmy Carter dispatched Ramsey Clark to meet with Shiite clergies and Khomeini's crony BaniSadr (to the right). BaniSadr was appointed as the 1st President of the Revolution yet later rewarded his daughter to Mojahedin's Rajavi in another political deal.
IranMehr.ORG
History | Human Rights | Liberty | Oxymorons | Riots | Terrorism | Reform | War
Persian text: from View menu in Internet Explorer or OutLook, select Encoding, then Unicode (UTF-8) <--
You are here: | See also:-
05-Jun-03 Riots 15-Kho-1342

18-Aug-02 Rex theater
26-Jul-02 Madani, Seyed Ahmad

An Iranian group calling itself Social Democratic Party has recently invited Ahmad Madani, for an interview.

Madani was one of Khomeini's assistants in the early days of Islamic Revolution.


Ahmad Madani
refers to Khomeini, as "Father"

This article presents documents based on interviews and campaign material by Madani. The reader will be presented with his waffling role in execution of Imperial army Generals, justifying his part in the Islamist Revolution, his attempt in associating himself with the late Mosadegh, canceling contracts of Iranian Army for spare parts, converting a military port for fishery, his position regarding U.S hostages and genocide of civilians in Khuzestan state of Iran.

دريادارسيد احمد جان برکف
شاُيد از شنيدن اين لقب منقلب شويد. چگونه موجودی برای اثبات عبوديت حاضر به قبول چنين عنوانی ميگردد؟
اختلاف قشريهای حاکم با تفاله های وابسته به انقلابشان و تفاوت و ارزش اختلاف آنها با بوی عفنی که باز از جبههء به ظاهر ملی بر پا ميشود چيست؟
احمد مدنی و جمهوريت، آيا با مرحوم دکتر مصدق هيچ ربطی دارد؟ مگر مصدق به اساس مشروطه پادشاهی مومن نبود؟
اين پرسشی است که شايد محفل موسوم به حزب سوسيال دمکرات بزودی پاسخگوی آن باشد. اين گروه در روزهای آينده ميزبان سيد احمد مدنی يکی از اولين ياران خمينی خواهد بود
عنوان «جان برکف» را دريادار اخراجی، سيد احمد مدنی برای خودشان انتخاب کرد و درآگهی های تبليغاتی انتخاب رياست جمهوری خود برای جلب مراحم امامش در روزنامه کيهان مورخ سوم بهمن ماه 1358 با حروف درشت منقوش کرد

ملت انقلابی ايران با آگاهی و شناخت کامل به دکتر مدنی کارگذار و يار جان برکف امام رای ميدهد
کارگذار کسی را گويند که طبق دستور آمر خود عمل ميکند و ازخود اختياری در انجام کار ندارد. انواع کارگذاری را فقط ميتوانيد در امور تجارتی ملاحظه کنيد که حدود اختيارات کارگذاران را قرار داد فيما بين آمر و کارگذار تعيين مينمايد. کارگذاری در امور مملکت داری، سابقه ندارد
احمد مدنی در نامه مورخ 22 بهمن، همکاران نزديک امامش را کارگذار توصيف ميکند که در آن دوره عبارت بودند از بهشتی، رفسنجانی، خلخالی و خوئينی. يعنی همان دورهء اول شورش که کشتن و مليت زدايی و عرب گرايی آغاز شد. البته ايشان يک کارگذار معمولی نبود، ايشان يک کارگذار جان برکف بوده است. يعنی کسی که در راه خواست امامش، همه چيز حتی جانشان را دو دستی تقديم ميکند
البته نبايد به وز و وز اين پشه ها که از خون و خشونت حاکم بر انسانيت تغذيه کرده و حيات سياسی بخود گرفته اند توجه کرد، چه امثال او بنی صدر و ابراهيم يزدی حشراتی هستند که با پاک کردن ايران از حکومت جمهوری بطور اعم و اسلامی بطور اخص محو ميشوند

برخی از اين حشرات شامه تيزی دارند و موذيانه، هم درحاشيه کثافت و هم در متن، زيست سياسی ميکنند. اين گروه بيشک خيلی بيشتر و زودتر از آنها که در مرکز کثافت غرق و آغشته اند، متوجه «نـــســـيم تـــغـــيــيــر» شده اند. نسيمی که تبديل به طوفان ميگردد و قيام مردم تهران، اصفهان و خراسان تجلی آن بوده است. مدنی متوجه و بيمناک از طوفانی است که به زدودن همه اين حشرات ميانجامد
سنجابی، بازرگان، قطب زاده خيلی دير متوجه شده بودند. ولی يزدی، سحابی، بنی صدر و مدنی هنوز به تطهير تعفن دل بسته اند. جمهوريخواهان غيراسلامی، مگسهايی هستند که وقتی ازنجاست فاصله ميگيرند، دهانشان آلوده است و دست و پايشان ناپاک و کثيف است. بهر کجا که پرواز ميکنند با خود بوی متعفن وابستگی به انقلاب اسلامی و خاطره خوش خدمتی به امامشان را با خود ميبرند

انقلاب منحرف شد
توجيه کنندگان انقلاب سياه سال پنجاه وهفت بايد دهان و دستان آلوده شان را پاک کنند وخود را بی نصيب از خوان جنايات و خشونت نشان دهند. در ملاقات با محفل سوسيال دموکراتها، آسد احمد مدنی، خود را اول ضد عفن ارائه خواهد داد و اگر موقعيت را مناسب ببيند، خود را پروانه ای که گرفتار گروهی خر مگس شده بود نشان خواهد داد و خواهد گفت که برای بهبود کثافت موسوم به جمهوری اسلامی و نا کار کردن خرمگسهای عمامه ای، پر و بال زديم اما بجايی نرسيد

مدنی دراين افکار غوطه ور است که انقلاب، در واقع ملی و برای ايجاد جمهوری ملی و مردمی بود. ولی دين فروشان و ميراث خواران انقلاب، آن را از مسير خارج ساختند
آقای مدنی، شما در نامه تان به خمينی مينويسيد: که اين انقلاب الهام يافته از انقلاب مشروطيت و نشئت گيرنده از انقلاب ! مرحوم دکترمحمد مصدق بود و در نهايت، ناگفته نتيجه گرفته ايد که شورش تان، در واقع انقلاب جبهه ملی بود

عجب از تردستی و شامورتی بازی شما، که شورش مذهبی ايران که ناشی از کشمکش منافع غرب است، با انقلاب مشروطيت پيوند ميدهيد و انديشه پاک مصدق در ملی کردن صنعت نفت را يک انقلاب بحساب مياوريد. و اين دو جنبش ملی را که با سلطنت و مليت يگانه بودند، با شورش قشريها که با مليت، ايرانيت و اساس مشروطه سلطنتی بيگانه اند و قهارترين دشمن هر نوع تعالی و ترقی کشورند و يار و مددکار ارتجاع و جهلند، يکی ميدانيد
زنده ياد محمد مصدق، بسيار ندانمکاريها داشت و افزون ها خسارات بر ملت و مملکت وارد ساخت ولی خيانت و دشمنی با مليت و سلطنت را کاسب نبود و حيات ايران را فقط با سلطنت ممکن ميدانست و معنويت سلطنت را از حاکميت اجرايی دولت جدا و برتر ميشمارد و ايران را با هويت پادشاهی اش ايران ميدانست

آقای مدنی، ابليس فقيه و امام شما، افکارش آراسته به ارتجاع و عقب ماندگی، وجودش مملو از انتقام وخشونت، روحش پيوسته با جوهر جنايت و خونخواری و انديشه اش دشمنی با مليت و فرهنگ ايران بود
اين چه انصافی است که به راه سودجويی و تحميق گرايی بين افکار پليد انقلاب سياه با مصدق اتصال و سازش برقرار ميسازيد
چه رسوا دست و پا ميزنيد تا پسوند ملی را بجای کلمه اسلامی بدنبال انقلاب و جمهوری بگذاريد و با آب دهان تزوير آنها را بهم بچسبانيد
ميگوييد که انقلابمان بيراهه رفت، منحرف شد و يا بقول همفکران شما، انقلاب دزديده شد و از اين حرفهای بی سروته که نه مبتدا دارد و نه خبر

شما که لياقت نداشتيد انقلابی را که بقول خودتان از زمان مشروطيت سينه به سينه به شکمبه شما منتقل شده است، نگهداريد و نگذاريد بوسيله يک آخوند سياه فکر، منحرف شود بسيار بيجا فرموديد که انقلاب کرديد
مگر مملکت هوس است که اين سالهای سياه را در راه ندانمکاری بر جامعه تحميل کرديد. انقلاب مگر دختر 12 ساله است که منحرف شود؟ و يا کيف بغلی و اسناد خانه سدان است که دزديده گردد؟
شرم کنيد از اين عوام گويی ها، مهمل بافی و مصدق نمايی ها. قشريهای شيعه 1363 سال در کمين بودند که حکومت را غاصب شوند. آنها خودشان را حاکم عالم تشيع ميدانند، امامت، رهبری، خلافت و ولايت را حق خانواده قريش و بنی هاشم ميشمارند

آقای با تيتر دکتر، انقلاب بايد با سازندگی همراه باشد، در جهت تکامل اوج گيرد، عليه واپس گرايی و عقب ماندگی شکوفا گردد. انقلاب ارکان وانگيزه های اجتماعی واقتصادی دارد که هيچيک از آنها در شورش سال 1357 حضور تصوری و وجود ذهنی هم نداشت
آسد احمدخان جان برکف، به مصاحبه های شما در ايران گوش کنيد که اين شورش را هميشه وارسته ميپنداشتيد. تا وقتی که اعتبار شما برای تکيه بر مسند رئيس جمهوری رژيم اسلامی از جانب شورای آخوندها رد شد، آنوقت انقلاب و جمهوری شما، بسان غرور و طمعتان شکسته شد

مصاحبه های مدنی
چهارشنبه اول مرداد 1359 در مصاحبه با کيهان، مدنی ميگويد جبهه ملی يک عمر عليه نظام سابق مبارزه کرده و جز اعتقاد به انقلاب اسلامی ايران فکری نداشته
به تاريخ 20 ارديبهشت 1359 در صفحه 16 مدنی ميگويد اگر نخست وزير شوم دولت من اسلامی خواهد بود
دريادار اخراجی، جناب سرهنگ مدنی، شما اخراج افسران و پاکسازی دسته جمعی آنان را امروز بحساب دادگاه های انقلابی ميگذاريد. ولی اين پوکسازی اسلامی را در بيلان خوش خدمتی تان در دوره تصدی وزارت دفاع، درآگهی های انتخاباتی خودتان با سربلندی منتشر کرده بوديد، در بند هشت آگهی آورده ايد: پشتيبانی از حريت فکری نظاميان و اخراج دسته جمعی امرای ارتش و تصفيه سايرين

شما تن به اين زبونی داده ايد و از موقعيت دريا داری ارتش شاهنشاهی ايران و هفتمين نيروی دريايی جهان، بريديد تا به کارگذاری و جان برکفی آخوند خود را مفتخر سازيد
ارديبهشت 20 سال 1359 در مصاحبه کيهان ميگوييد: در ملاقات با امام به عرض رساندم که افراد ارتش بايد مومن به انقلاب باشند
در مجله جوانان شماره 680 صفحه 6 به نمونه قضاوت و انسان دوستی شما نسبت به افراد ارتش نگاه کنيم. موضوع اخراج ايمانی افسر نيروی دريايی: بله ايمانی افسری است که دوماه قبل در بندر عباس ايشان را ديدم و به او گفتم چون پدر شما را اعدام کرده اند طبعا نميتوانيد در نيروی دريايی بمانيد. از طرفی چون در سن بازنشستگی هم نيستيد، خودتان هم خطايی نکرديد من عقيده مندم که درخواست برکناری بکنيد من رويش اقدام ميکنم. ايشان برکنارشدند
افسر جوانی که معتقد بوديد هيچ تخلفی ندارد. فقط چون پدرش را اعدام کرده اند از خدمت بيرون مياندازيد، معيتش را قطع و خدمت بوطنش را بخاطر هوس خودتان قطع ميکنيد
آن آخوند بی ناموس پدرخانواده را ميکشد، کارگذارجان برکف امام شان هم فرزند خانواده را از ارتش اخراج ميکند

تضعيف ارتش
لغو خودسرانه و يکجانبه قراردادهای خريد تدارکات نظامی و تسليحاتی ارتش و در نتيجه ناکار شدن و از بين رفته ملياردها دلار تجهيزات نظامی نيز، نمونه ديگری از شعور و مديريت آسيد احمد مدنی ميباشد. درست قبل از حمله عراق به ايران مدرنترين و عالی ترين وسائل دفاعی زمينی و هوايی و دريايی ايران مانند يک قطعه آهن پاره بی ارزش بکناری افتاد
نمونه ديگر درايت ( بخوانيد حماقت) آسد احمد، تعطيل طرح نظامی بندرچاه بهار و اختصاص عمليات ناتمام آن به امور ماهيگيری بود، که خبرگذاری ها با حيرت و تعجب اخبار آن را پخش کردند
در روزنامه کيهان سوم بهمن 1358 آمده است: لغو پروژه نظامی چهار ميليارد دلاری چاه بهار و اختصاص آن به شيلات
آقای دکتر مدنی، شما چگونه برای مطالعه هزاران قرارداد نظامی که هريک ماهها صرف تحقيق و مراتب آن شده است وتشخيص به نياز آن در صلاحيت کارشناسان گروهی است، فرصت مطالعه داشتيد
لغو کليه قراردادهای نظامی و توقيف وجوه بانکی شرکتهای طرف معامله با آرتش، مساويست با ارتش بدون افسر متخصص، تدارکات بدون لوازم يدکی و اسلحه بدون فشنگ. نتيجه لغو قرارداد را همه هنگام حمله عراق به ايران ديديم

گروگان گيری
مدنی در مجله جوانان شماره677 مورخ اول بهمن 1358 پيرامون گروگان گيری اظهار داشت: موضوع مدتی قبل پديد آمده و در اينمورد نيز امام بايد نظر بدهند و اگر من رئيس جمهوری باشم قطعا نظر امام را اجراء خواهم کرد

يک نامزد رياست جمهوری چقدر بايد ذليل و بنده اقتدارپوچ باشد که بجای آنکه عقيده اش را اظهارکند، اينچنين مفلوک بگويد: اگر من رئيس جمهورشوم فقط نظر امام را اجرا خواهم کرد
مجله جوانان دوشنبه اول بهمن ماه 1358 در مورد ولايت فقيه ميگويد: ولايت فقيه از آن امام خمينی است و امام پدرملت است و منهم در صورت انتخاب برياست جمهوری، هر چه پدر ملت بگويد اجراء خواهم کرد
آسد احمد، خوب اگرقرار باشد هرچه فقيه بگويد، شما اجرا بکنيد، ديگر چه نيازی به رئيس جمهور است
چگونه شمايی که تا تاريخ 25 تيرماه 1359 آجين شده با رژيم جنايت بوديد و در تمام مصاحبه ها طبال رژيم بوديد حال خودتان را فرشته و عدالت خواه معرفی ميکنيد

خون خوزستانی ها
در کيهان شماره 10912 به خوزستانی های پاک فطرت، مُـــهر خيانت به ايران را زديد و در کشتار فجيع و وسيع، سينه خوزستانی ها به امر شما پراز گلوله شد. بنگريد که يک خوزستانی با عراق همکاری نکرد و اين ننگ را هيچ خوزستانی خريدار نبود الا يک بختياری هم جفت شما
همان خوزستانی ها که برگبار مسلسل تحت ماموريت شما، بسته شدند، با چنگ و دندان از سرزمينشان، ايران دفاع کردند و شما دريادار ارتش خمينی، اعلاميه نويس شديد
contact us: email@IranMehr.ORG | © 2003 Sangar MihanParastan
Posted 28-Jul-00 | Revised 04-Jun-2003